۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

عذر خواهي از تاريخ

درسال 1789 ميلادي ، گروهي از دول اروپايي تصميم گرفتند كه با كمك گروهي متشكل از تاريخدانان ... باستانشناسان و محققين خبره .. تاريخ هاي مكتوب و موجود سرزمينشان را تصحيح و آنرا از هر نوع دروغ يا شايعات و تاريخ سازي ها به جاي تاريخ نگاري راستين  پالايش و تهذيب نمايند !
و كار اين گروه كه تحت عنوان عذر خواهي از تاريخ تلاش نمودند يازده سال به طول كشيد و نهايتا به آنچه كه ميخواستند رسيدند .. يعني در اختيار داشتن تاريخي حقيقي و راستين از سرزمين خود و شرح وقايع واقعي نه توهمات و افسانه ها  !
من با توجه به اهميت اين موضوع و هم چنين مغشوش بودن مطالبي كه تاريخ نگاران در طول تاريخ بسيار كهن تر ما از اروپاييان و تضاد اغلب گفته هاي تاريخ نويسان در برخي وقايع و مكتوم ماندن بخش هاي عظيمي از تاريخ به علت مغرضانه يا مطلوب حاكم وقت بودنش .. و هم چنين وجود اسناد فراواني كه نه در كشور خودمان بلكه در موزه ها و كتابخانه هاي كشورهاي ديگر است .. طرحي را ميخواهم پيشنهاد كنم كه در قانون اساسي در قالب يك اصل گنجانده شود كه چيزي شبيه متن زير باشد :
اصل .....
 در جهت حفظ و بالندگي و شفاف نمودن تاريخ كشور كهنسال و پر از فرازونشيبمان ايجاد وزارت تاريخ و باستانشناسي در اولين فرصت الزامي ست !
بخش 1- زير بناي وظايف وزارت تاريخ و باستانشناسي ، استخدام مورخين و محققين و اساتيد دانشگاه هاي مرتبط  جهت باز نگري و ويرايش و پيرايش كليه اسناد و كتب تاريخي ايران زمين ميباشد تا آنجا كه از هر گونه شائبه و ناراستي تهذيب و نارسايي ها و كمبود توضيح و شرح  بعضي وقايع در متون و كتب موجود اصلاح گردد .
بخش 2- دولت موظف به تامين بودجه اين وزارت خانه و هماهنگي هاي لازم با سازمان هاي جهاني و مراكز علمي و وزارت خارجه ديگر ممالك  در راستاي پيشرفت تلاش هاي اين وزارت خانه و هم چنين هزينه هاي مورد نياز جهت بازگرداندن اسناد و آثار تاريخي كشور از ديگر نقاط جهان و يا اعزام كارشناسان جهت نسخه برداري از برخي آثار غير قابل ابتياع يا ارجاع ميباشد !
بخش 3- كارگزاران و محققين اين وزارت خانه از هرگونه اعمال نظرات شخصي  يا اعتقادات قومي و مذهبي در انجام وظايف خود منع قانوني دارند .

۲۱ نظر:

مسعود گفت...

درود

در اینکه تاریخ سرزمین ما بسیار مغشوش و در برخی موارد غیر قابل اعتماد است شکی نیست ولی متاسفانه ما مورخ در معنای حقیقی کلمه بسیار کم داریم که بدون حب و بغض مسائل را بررسی کند.

من به جز دو تن نام دیگری به ذهنم نمی رسد. دکتر علی میر فطروس - دکتر ماشاالله آجودانی.

سایر کسانی که روی خود نام مورخ گذاشته اند بدون استثنا یک مشت متعصب دارای حب و بغض هستند.

تا روزی که این ملت بت ساز و بت پرست است نمی توان تاریخ حقیقی را بررسی کرد.

پیروز باشی. پاینده ایران و ایرانی

مسعود گفت...

درود

یکی از چیزهای این طرح در وبلاگ شما که من با آن مخالف بودم الگوهای مطرح شده بود که هیچکدام از کشورهای مطرح شده به عنوان الگو از نظر سیر تاریخی و فرهنگ و خلق و خوی مردمش و وضعیت داخلی کشور شباهتی انچه که در بالا و پایین تاریخ بر ایران و ایرانی گذشته نداشت و تنها فرانسه یک شباهت داشت و آن هم حکومت مذهبی در آن سرزمین تازه پیش از جمهوری اول فرانسه بود. همانگونه که می دانید این قانون اساسی فعلی فرانسه قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه است.
پس از چند روزی تحقیق مداوم در این زمینه که زمان زیادی از من گرفت و روی سیر تاریخی و تکامل کشورهای مختلف دنیای مدرن و همچنین فرهنگ و خلق و خوی مردمان مختلف انجام دادم بهترین و قابل تطابق ترین الگو را یافتم و آن اسپانیا بود. سابقه دموکراتیک شدن حکومت اسپانیا به 50 سال نمی رسد و به مانند ایران همیشه خطر تجزیه این کشور را تهدید می کند و همچنین فرهنگ و خلق و خوی مردم این کشور شباهت بسیاری به مردم ایران دارد. من لینک دانلود قانون اساسی اسپانیا به زبان پارسی را می گذارم.

http://www.box.net/shared/k51nvzjrdr

پیروز باشید

روزبه گفت...

مسعود عزیز
من هم با وقوف به همین مسایلی که شمردی در ÷ی این هستم که با کمک دوستان اصولی را در این ÷یش نویس برای اولین بار در تاریخ قوانین اساسی ÷یشنهاد کنیم که با شرایط اقلیمی حکومتی ..قومی ..مذهبی .. کشور ما سازگار و کارساز باشد ... ودر رابطه با مورخین کمی بی اصافی میکنید ..و توجه ندارید که مورخان معاصر همگی در زیر شمشیر حکومت وقت کار کرده اند و در یک فضای باز بسیارند آزاد اندیشان و راست نویسان ! و هم چنین میدانید که بسیاری از محققین ما یا گریخته اند یا جهت اطاعت اوامر حکومتیان ..از خیر نوشتن و تحقیق گذشته اند !
تاریخ نویسی یا ویرایش کتب موجود مثل تولید لباس نیست که اگر اینجا خریدار نداشت صادر کنند کشوری دیگر ! و اینگونه تالیفات مگر به جز با کمک مالی مراکز علمی و در نهایت دولت وقت ..مگر ممکن است ؟ و اگر دقت کرده باشی ..وظیفه وزارت تاریخی که گفتم بسیار وسیع و پر هزینه است و جز با حمایت دولت ممکن نیست !
در میان دانش آموختگان مراکز علمی ما دلباختگان ایران و حقیقت دوست کم نیستند !
سرافراز باشی

روزبه گفت...

من قانون اساسی اسپانیا را مطالعه کردم ...تاریخچه شکل گیریش بسیار جذاب بود وبرخی از اصولش با فرهنگ و موقعیت سوق الجیشی و استراتژیک ما منطبق بود ..ولی حتی اگر فرانکویی در اسپانیا ظهور نمیکرد .. باز هم با حکومت پادشاهی به هرشکل آن مخالفم !
از این موضوع غافل نیستم که یک جمهوری دمکراتیک و نو پا بسیار آسیب پذیر است .. ولی شما هم توجه داشته باشید که مردم ما سی سال حکومت جمهوری را حتی با فجیع ترین شکلش که کم اختیاری رییس جمهور و هیات دولت در قبال رهبر بوده است را تجربه کرده اند و فرق بسیار دارند با مردمی مانند ملت عربستان و اردن و کویت و ...
امید بسیار دارم که با قطع دست هر فرد یا گروه انحصار طلبی ، فردایی مهتابی و پس فردایی آفتابی داشته باشیم .. حتی خورشید هم هیچگاه به یکبارگی طلوع نمیکند !

مسعود گفت...

درود

اصلا بحث پادشاهی یا جمهوری خودش یک بحث جداگانه می طلبد که حالا اینجا جای و فضای آن نیست که چرا اگر روزی از من بخواهند و بپرسند بین پادشاهی و جمهوری یکی را انتخاب کنم و به یکی رای بدهم بدون ذره ای شک به پادشاهی رای می دهم و آن را ضامن تمامیت ارضی این سرزمین می دانم با اینکه به دلیل تبلیغات وحشتناک این رژیم در این سی و دو سال و سایر مخالفان پادشاهی به گونه ای گروهی از ایرانیان در این زمینه شستشوی مغزی شده اند.

قانون اساسی اسپانیا فصل سلطنتش و ظایف شخص پادشاه را برداریم یک جمهوری است. سیر تاریخی این کشور بسیار شبیه ماست و وضعیت داخلیش شباهت فراوان دارد و از خلق و خو و فرهنگش و شباهتش به ایران هم همه اگاهند.

درباره مورخین من یک نام فراموش کردم و آن استاد امید عطایی فرد است که با وجود اینکه در داخل کشور است سخنش را همیشه بدون هیچ ترسی گفته.

متاسفانه در بین کسانی که در زمینه تاریخ کار می کنند تعصب و حب و بغض فراوان است.

پیروز باشی. پاینده ایران و ایرانی

غلومي گفت...

باسلام ... از اينكه روزبه به تاييد و دفاع از اصب پيشنهادي من پرداخته است ممنونم !
ولي بايد خدمت جناب مسعود عرض كنم كه 1- نام و لقب يك حومت متضمن خوبي يا بدي آن نيست و بسيار كشورها هستند كه نام جمهوري را يدك ميكشند و از خلفاي عباسي هم مستبدتر و بر تكيه زدن بر مسند قدرت مدعي ترند و از طرفي كشورهاي بسياري را ميبينيم كه نظامشان پادشاهي ولي حكومتي بسيار دمكراتيك دارند ..بحث بر سر همين مسئله شرايط خاص كشور ماست كه خود مسعود عزيز هم اشاره كردند ... كشوري كه هم بي سوادي هم بي ثباتي عقيده هم تجربه نكردن حضور احزاب سياسي و قرنها تسليم امر خلفا و پادشاهان بودن .. وضعيتي را پيش آورده كه براي به باور رساندن گروه عظيمي از مردم به نفس آزادي و برابري حقوق شهروندان بايد به معجزه متوسل شد ! ..ميتوان پادشاهي مشروطه و نيك سيرت براي دوره كوتاهي داشته باشيم .. ولي سوال من اين است كه مگر در طول تاريخ طويل ايران تا به حال نداشته ايم و چرا از خوانين اقوام گرفته تا اهالي دربار و اعضاي خانواده شاه .. دائما در فكر دسيسه اي براي سرنگوني وي و يا تشويق وي براي گرايش به استبداد بوده اند ؟ يعني در آينده اين مسائل تكرار نخواهد شد؟
2- من دقيق نفهميدم كه ايراد مسعود به اصل موكد بر ايجاد وزارت تاريخ و باستانشناسي چه بود؟ نبود محققين دلسوز ؟ قابل تصحيح بودن تاريخ ايران ؟

نگاه و پگاه گفت...

ما سوالمان از آقا مسعود اين است كه ميتوانند يك كشور پادشاهي را كه بسيار دمكراتيك و داراي قانوني مترقي است را نام ببرند كه سابقه استعمارگري نداشته باشد؟ و اگر نميتوانند چرا ؟ واقعا چرا ؟ ايشان از اين نظرگاه به قضيه نگاه كرده اند كه پادشاه ميتواند سمبل و عاملي براي يكپارچگي يك كشور باشد .. ولي برخي تحقيقات ما نشان ميدهد كه بدون چنين سمبلي اگر استعمار ديگر كشورها غير ممكن نباشد ولي ميتواند اثر بسيار مهمي داشته باشد و اين سياست استعمارگرانه گروهي از كشورها چه در قديم چه در حال از نظر ما بسيار نكوهيده است ..حتي اگر بظاهر منافع سرشاري را براي آن كشور ببار بياورد ..چرا كه عدم توجه به حقوق انسان ها در سرزمين هاي ديگر آنهم وقتي كه از جانب آنها خطري و ضرري متوجه كشور استعمارگر نيست ..سرانجام خوشي براي ملت اين كشور استعمار گر در دراز مدت ندارد !

مسعود گفت...

درود

من نخست پاسخ دوست عزیز جناب غلومی را می دهم.
همانگونه که خودت گفتی دوست من نفس پادشاهی یا جمهوری متضمن دموکراتیک بودن حکومت نیست و من هم نظام پادشاهی را برای این منظور نمی خواهم. ایران رنگین کمان فرهنگ ها و زبانهای متفاوت و گاهی متضاد صد و هشتاد درجه ای است و برای حفظ تمامیت عرضی آن نیاز به یک نماد یکپارچگی و تجزیه ناپذیری این کشور وجود دارد و فلسفه نظام پادشاهی در بسیاری از کشورها همین است.
مگر ویژه تاریخ ایران بوده که حاکمان دیکتاتور بوده اند؟ با دیدگاه امروزی که نباید تاریخ را بررسی کرد. هر شخصی را باید با زمان خودش سنجید. مثلا شما فکر می کنید کوروش بزرگ که همه ما به او احترام می گذاریم به مردم زمانش آزادی سیاسی میداده؟ بدون شک نمیداده ولی چرا همه دنیا برای او احترام قائل هستند؟ چون رفتارش نسبت به سایر حاکمان زمان خود بسیار بهتر بوده. در همان کشورهای غربی تا 60 سال پیش سیاهان برده بودند. پس این چیزی نبوده که ویژه کشور ما باشد. دموکراسی به معنای امروزش اجرایش در جهان هنوز به صد سال نرسیده که شما می گویید مگر تا امروز اینگونه نبوده. اگر چنین استدلالی درست باشد که فجیع ترین دوره تاریخ ایران دوره جمهوری بودن ایران است. حالا همه می گویند ایران جمهوری واقعی نیست. با همان استدلال می توان گفت آنها پادشاهی های مشروطه و پارلمانی نبودند.
درباره بحث تاریخ من مشکلی با این کار که تاریخ بازخوانی شود و درست نوشته شود ندارم بلکه مشکل این است که مورخ بدون حب و بغض نداریم متاسفانه.

مسعود گفت...

حالا پاسخ نگاه و پگاه را می دهم

کشورهایی مانند دانمارک و نروژ دموکرات ترین و مرفه ترین کشورهای دنیا هستند و سابقه استعمار هیچ کشوری را ندارند.

این پاسخ پرسش شما بود که وظیفه داشتم آن را پاسخ بدهم ولی اصولا نفس یک حکومت ملی برای دفاع از منافع هیچ کشوری به جز خود آن کشور نیست. حرفهای شما بسیار زیبا و انسانی است ولی سیاست و سیاستمدار را با این چیزها در هیچ جای دنیا و در هیچ حکومتی میانه ای نیست. منافع مردم کشورهای مختلف گاهی باهم در تضاد صد و هشتاد درجه ای است و کشوری به منافعش می رسد که یک سیاستمدار خوب و آگاه داشته باشد نه یک سیاستمدار انساندوست.
این پاسخ من بود و حالا به فرض منطق شما را بپذیریم. مگر کشورهایی که جمهوری بودند استعمار نکردند؟ فرانسه در دوران جمهوری بودنش استعمار نکرده؟ مگر آلمان هیتلری جمهوری نبود و هیتلر با رای متسقیم مردم به قدرت نرسید؟ او استعمار نکرد؟ مگر آمریکا جمهوری نبوده و استعمار نکرده؟
این موردی که شما بیان کردید اصلا ارتباطی به پادشاهی یا جمهوری بودن ندارد هم میهن عزیزم.

من استعمار را تایید نمی کنم ولی می خواهم به شما بگویم که چرا زمانی که در ظاهر کشوری مستعمره خطری متوجه کشور استعمار گر نمی کند استعمار می شود.

ببین دوست من منابع طبیعی و انرژی و ثروت جهان محدود است و هر سیاستمداری که در کشوری به قدرت برسد تعهد دارد که برای مردم کشورش منابع لازم را تامین کند و به همین دلیل کشورهایی مانند ایران استعمار می شوند از سوی استعمارگران. چرا نمی توانند از استعمار خلاص شوند؟ چون مردم این کشورها نا آگاه هستند و کسانی که نام روشنفکر یدک می کشند یا نا اگاه تر از مردم عادی هستند یا مزدور همان استعمارگران و دلیل سوم نداشتن سیاستمداران واقعی است که به دور از احساسات و شعار عمل کنند.
جیمی کارتر روزی که می خواست رئیس جمهور آمریکا شود قول داد قیمت نفت را نگذارد بالا بماند و آن را پایین بکشد و با همین مثال ساده می توان درک کرد که منافع مردمان و کشورهای مختلف گاهی باهم در تضاد وحشتناکی است و کشوری پیروز است که سیاستمدارش سیاست را بشناسد نه اینکه انسان خوبی باشد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی

احمد شاه قاجار گفت...

درود.....
من ضمن تاييد بخش عمده نظرات جناب مسعود .. به اين نكته اشاره ميكنم كه : بايد به شرايط فعلي كشور هم توجه داشت ! از جمله اينكه پايه گذار و كارگزاران اين رژيم از فرا رسيدن چنين روزهايي يعني انزجار مردم از حكومت و جنبش براي آزادي بخوبي خبر داشتند و در طي اين 31 ساله چنان باغ ايران را از سروها تهي كردند و گردن زدند شايستگان را كه نه تنها شخصي كه در خور نشستن بر تخت شاهي باشد يافت نميشود بلكه به قول جناب مسعود ما در يافتن چند نفر تاريخ نويس با وجدان هم مشكل داريم ! زضا پهلوي را هم از ليست خود خارج كنيد كه وي صرف نظر از توانا يا ناتوان بودنش در اشغال اين مسند ... چنان با قبول برخي حمايت ها از جانب اين رژيم خودرا لكه دار كرده است كه مطمئنم كه اگر حتي اسمش براي اين مقام وسط بيايد (در زماني كه رسانه ها آزادند ) چنان از در و ديوار اسناد وابستگي ايشان به اين رژيم سرازير شود كه كارزاري پيش آيد بين هواداران و مخالفين وي !
نكند بايد چون رسم ممالك فرنگ در گذشته .. شخصي از كشوري ديگر را براي سلطنت بياوريم ؟

مسعود گفت...

درود

احمد شاه عزیز من منظورم هیچ شخص خاصی نبود. می توان به مانند کره جنوبی یا هند یک سلطنت انتخابی گذاشت که هر ده سال یا پانزده سال یک بار دوباره انتخاب شود ولی نهاد سلطنت از دیدگاه شخصی من لازمه حفظ تمامیت ارضی این کشور است که مطمئنم هیچ ایرانی میهن دوستی تحمل اینکه ذره ای از خاک کشورش جدا شود را ندارد.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی

سيما دختر حاج ضرغام گفت...

با سلام به همه !
نظر من اين است كه با توجه به نقش مهم رسانه اي چون راديو و تلويزيون ،
در زمان فرا رسيدن آزادي و حذف اين رژيم ، بايد در اين دو رسانه در زماني كه حكومت موقت كشور را اداره ميكند مسئله نوع نظام حكومت نوين كشور از طرف صاحبنظران به بحث گذارده شود تا كف هاو ناخالصي ها كنار رفته و آنچه كه از حقانيت بيشتر و به حال اين كشور مفيد تر است مشخص گردد ! وليكن من اين كار روزبه و ديگران راكه در راستاي تدوين يك قانون اساسي كه در آن اصولي مترقي و آزاديخواهانه منظور شده باشد را سخت تاييد ميكنم ، چراكه نظام چه جمهوري باشد چه پادشاهي ، در نهايت دولتي خواهد داشت كه وظيفه اش اجراي قوانين تحت موازين قانون اساسي است ! ولي كدام قانون اساسي ؟ تقاضا ميكنم كه اصل نوع حكومت را رها كنيم و به ديگر اصول بپردازيم ! با نگاهي به قانون جمهوري اسلامي ايران به راحتي در ميابيم كه ايراد اصلي آن تنها اصل ولايت فقيه نيست بلكه اصول ديگر هستند كه نگهبان اين اصل هستند و راه را براي استبداد ولي فقيه باز ميكنند ! داشتن كشوري پهناور و مركب از اقوام مختلف مزايا و مشكلات خاص خودش را دارد كه صدا و سيما نقش عمده اي در مديريت آن دارند !
موفق باشيد

علیرضا گفت...

با درود

من با لینکی که مسعود تو وبلاگش گذاشته بود اومدم اینجا.
به نظر من دموکراسی به قالب حکومت هیچ ارتباطی ندارد. حکومت می تونه جمهوری باشه و دیکتاتوری شدید باشه و میتونه فوق العاده دموکراتیک و همینطور درباره حکومت پادشاهی. تفاوتش در یک فصل از قانون اساسی کشوره.
اصل موضوع اینه که همونطوری که مسعود گفت خیلی منطقی و واقع بینانه یه الگوی خوب انتخاب کنیم. من علاوه بر اسپانیا که خیلی از نظر فرهنگی و اتفاقات تاریخی به ایران شبیهه میتونم از بلژیک و ایتالیا هم در این زمینه اسم ببرم به ویژه ایتالیا که جمهوری هم هست و خیلی شبیه به ایرانه از بسیاری لحاظ.
درباره این بحث تاریخ یک کار ضروریه بازنویسی تاریخ ولی من هم فکر میکنم ما مورخ آگاه و بدون حب و بغض چه داخل کشور چه خارج کشور کم داریم.

بازم سعی میکنم اینجا بیام.
موفق باشید

غلومي گفت...

با سلام !
من به همين كتابي كه آقا مسعود در وب خود گذاشته يعني دكتر مصدق و آسيب شناسي ..... كه خوندم و لذت بردم ، در نهايت صرف نظر از نكات مهمي كه اين كتاب داشت ..باز به اين مطلب رسيدم كه عدم اطلاع ما ايراني ها از حقايق تاريخي نقش مهمي در نظريه پردازي ها و عدم پيشرفتمون داره .. پس چرا نبايد وجود يك وزارت تاريخ و باستانشناسي كه در قانون اساسي تصريح شده را قبول نكنيم ؟ من در باره اهميت اين موضوع آنقدر حرف و استدلال دارم كه اگه يك سال بگم تموم نميشه ... ولي دوست دارم دوستان نظرشونو بگن !

روزبه گفت...

با سلام به همگي !
و تشكر از حضور و نظر عليرضاي عزيز .
ميخواهم تاكيد كنم كه وجود اصلي در قانون اساسي در جهت ايجاد وزارت تاريخ و باستانشناسي بسيار مهم و موجب دلگرمي تاريخ نويسان گرامي و تشويق ديگر تاريخ نويسان در جهت نوشتن و پالايش تاريخ هاي نگاشته شده ، خالي از حب و بغض خواهد گرديد !
و فكر ميكنم كه اين وزارت خانه مكمل و روشنگر راه آن اصل ششم (اين شماره فرضي است ) پرهيز از دروغ خواهد گرديد ... !

مسعود گفت...

با درود

علاوه بر این کتابی که دوست عزیزم جناب غلومی درباره دکتر مصدق به آن اشاره کرد کتاب دیگری از دکتر میر فطروس به نام ملاحظاتی در تاریخ ایران را توصیه می کنم به هر ایرانی مطالعه کند. این کتاب علل تاریخی عقب ماندگی جامعه ایران را به صورت مستند بیان می کند.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی

مهناز گفت...

سلام و درود

درباره این تاریخ بگم که چون ما ایرانیها همیشه حتی پیش از ورود این دین عربی به ایران مردمی احساسی بودیم و بیشتر با احساسات زندگی می کنیم تا منطق و سند و روضه خونی و مدیحه سرایی تو خون ماست. مورخان ایرانی به جز دو سه نفر یا روضه خونن یا مزدور. مثلا آقای عبدالحسین زرینکوب رو مثال میزنم. پیش از این حکومت عزیز میاد و دو قرن سکوت رو به اون زیبایی می نویسه ولی بعد از رو کار اومدن این حکومت میاد و یک سری چرندیات و دروغهای دیگه میگه. حالا مجبور شده یا خود فروشی کرده رو من صد در صد نمی گم ولی زرینکوب کم آدمی نیست که متاسفانه این خیانت رو به تاریخ میکنه.
بدبختی ما بیش از تاریخ باستان و تاریخ وحشی گری های مسلمانان تو ایران توی تاریخ معاصره متاسفانه. به تاریخ معاصر که میرسیم تعصب شروع میشه و به جای منطق و سند به قول معروف با رگ گردن نوشته میشه و مردم و بدبختانه حتی درس خوانده های ما نوشته ها و حرفهای کسی را باور میکنن که روضه و مرثیه قشنگتری بنویسه یا بگه نه اونی که درست تر و مستند تر می نویسه.
کار سختیه این کار درباره تاریخ ولی با شما موافقم که خیلی ضروریه.
جاوید ایران

نگاه و پگاه گفت...

مقصود من و پگاه اين بود كه :
توجه صرف به منافع مقطعي كشور براي حكومتگران آن ، مثل دملي در يك زماني سر باز ميكند و تبعات وحشتناكي براي مردم آن كشور ببار مياورد ! هيتلر و دولتش مثال خوبي هستند ! و بايد از توهماتي كه اغلب روشنفكران دچارش ميشوند پرهيز كنيم !
تصور نميرود كه در موقعيتي كه برتراند راسل و ژان پل سارتر و ... در جهان و در زمان خود داشتند كسي بي اطلاع باشد ... ولي بايد اين حقيقت تاريخي را بازگو كرد كه پس از پايان چنگ جهاني اول اين گروه روشنفكران هر روز و هرروز در نشريات داد سخن ميدادند كه با وارد شدن جامعه بشري به قرن بيستم و پيشرفت هاي تكنولوژيكي و اكتشافات متعدد علمي .. مردم و حكومت هاي اروپا به چنان رشدي از مدنيت رسيده اند كه ديگر هيچگاه تن به جنگ و خونريزي نخواهند داد و كمبودهاي خودرا توسط دستاودهاي علمي تامين خواهند نمود و...و...
و 22 سال بعد همه اين سخنان با طوفان چنگ دوم جهاني به ناكجا آباد رفت ...و همه به چشم ديدند كه چه كشيدند ملل اروپايي از آتش اين جنگ ويرانگر ... و چه هزينه اي را بر گرده اين ملل گذارد ..بسيار فرا تر از غنايمشان از مستعمراتشان !

مسعود گفت...

درود

نگاه عزیز من در یک جمله آموخته های خودم از علوم سیاسی را خلاصه می کنم.

سیاست بالفعل کردن ممکنات است.

این سخنان شما بسیار زیبا و انسانی است و هیچ انسان خواهان عدالتی در جهان نیست که مخالف آن باشد ولی اینها برای یک سیاستمدار متاسفانه بی ارزش است بلکه برای یک فعال حقوق بشر واقعی (نه این مزدورانی که با کمک جمهوری اسلامی یا یک کشور خارجی فعال حقوق بشر می شوند) بسیار زیبا است.

این چیزی که تو هم میهن عزیزم مد نظرت است یک مبحث جهانی است که نخستین کسانی که باید به آن اهمیت دهند کشورهای قدرتمند جهان هستند نه کشورهایی مانند ایران که در 200 سال گذشته همیشه استعمار گران به آنها چنگ زده اند.

اگر ایران یا هر کشوری با وضعیت ایران در جهان بخواهد با این معیارها عمل کند خودش و مردمش و هرچه دارد و ندارد زیر بولدوزر قدرتمندان جهان نیست و نابود می شوند دوست من.

از دیدگاه شخصی من ما ابتدا باید کشور خود را درست کنیم و قدرتمند شویم و پس از آن فکر مردمان دیگر باشیم.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی

zandiq گفت...

ba doroodi garm
agha massoud negahetan ra na adelaneh midanam
ham norveje ham soued va danmark az estemargran besiar tarikhi hastand = vaikingha keh bar tamam oropai shomali hamleh kardeh va anan ra
beh bandegi keshandeh.
dar mored hokomat padeshahi khob ast beh shartikeh shah mosalman asna ashari nabashad va mostalzem beh reaiat ghavanin eslami dar keshvareman va negahdari az din eslam nabashad
payandeh IRAN
sarnegon eslam va havadaranash

مسعود گفت...

با درود

نمی دانم این کامنت بالایی که با نام زندیق گذاشته شده از سوی خود آرش بیخدای عزیز است یا شخص دیگری.

منظور من از آن کشورها به گونه مستقل بود وگرنه اگر وایکینگها را که متشکل از این کشورها بود در سوابق این کشورها حساب کنیم سخن شما درست است.

آن چیزی هم که درباره حکومت پادشاهی گفتید اصولا لازمه یک حکومت مدرن در کشور ایران است یعنی سکولار بودن مقامات کشوری و تکرار نکردن آن بندهای احمقانه از قانون اساسی مشروطه.

پیروز باشید. پاینده ایران و ایرانی