۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

جنگ ستارگان

آنچه كه در سال گذشته اتفاق افتاد ...
اگر چه بادي به قباي ليدر فرزانه انداخت ولي به شما ايران دوستان و آزادي خواهان عزيز بايدعرض كنم كه :
دراين بيشه شيران نيكو نهاد
نزاري و ضعفي و رنجي مباد
كه گر غرشي نيست نام هست
نگردد به شب نام خورشيد پست
به مبارزه خودمان ادامه ميدهيم .. در همين دنياي مجازي كه حتي بر حكومت مقتدر چين لرزه افكنده .. و اين ايرانيان بودند كه همچون تمام طول تاريخ فرهنگ آفريني كردند .. ولي اينبار فرهنگ مبارزه اي مبتني برفن آوري و خرد ..... و بسياري از آزاديخواهان جهان از اين آفرينش و ابتكار بهره برده و خواهند برد ! پس كمر بند ها را سفت ببنديم ... و برگستوان بسته و تيردان سخن را حمايل نموده و زوبين كلام را برافراخته ... و پر شور تر از گذشته به پيش بتازيم !
به اين نكته بس ميكنم كه حكومت دروغ پرداز بر سياق هميشگي و تاريخي خود ..توانش را در ارتباط با كنترل و شنود وبلاگ ها اغراق ميكند و ناتوانترين است .. حتي امريكا هم نميتواند  چند ميليون وبلاگ را كنترل نمايد !
از نافرجامي سال گذشته نيز دلسرد نشويد و فقط پند بگيريد .... و دليلش جز آنكه بنا به مثل : بز كل گله را كل ميكند نبود .. اينان پرچمداران دروغين و دست در خون اين ملت ، كه اكنون در خانه استراحت ميكنند و مواجب ميگيرند ،نقشه داشتند كه به موقع آب بر آتش خشم و خروش ملت بپاشند !
پ-ن- 1- تمركز بر متحد نمودن همه بر ناسيوناليسم و ميهن پرستي و هر آنچه كه در اين راستا مفيد است ، از اهم حركت هاست  !
پيروزو سرافراز و پاينده
                     ايران  و ايراني !

۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

قهرمان ملي

من بعنوان پست در اينجا كامنتي را درج ميكنم كه براي يك دوست وبلاگ نويس نوشتم و مايلم نظرات خودرا اعلام كنيد !


خودمونم نفهمیدیم کدوم شعارو باید بدیم ! ؟

بگیم:

بدبخت ملتی که قهرمان نداره

یا

بدبخت ملتی که به قهرمان نیاز داره........



با درود ............
از نظرمن ،  ملت نياز به قهرمان داره و شديدا هم داره ! ولي اين قهرمان اگه نخواد بعد ها يك دست نشانده و مافنگي ومستبدي  ضد ميهن بشه .. فقط ميتونه خود ملت باشه !
ملت بايد باور و تلاش كنن كه بخشي ازپروسهء قهرماني هاي سرزمينشون باشن .. اين آب و خاك در جاي جايش قهرماني گمنام خفته (قهرمانان ما در گورهای دسته جمعی و بی نشان خفته اند و بخش عمده ای از جوانان این سرزمین بی خبر از قهرمانی آنها هستند ).... قهرماني بر سكو ايستادن نيست !...بلكه سرافرازي نام ايران و ايراني در گيتي ست !  قهرمان ما پرچم كشورمان ... نام نيك مردممان ... تاريخ و فرهنگ فرهيخته ما .......مظاهر آزادگي و خرد ورزي ملتمان .. حكومت مترقي و دمكرات ما ميتواند باشدو بس !
اينروزها از هر كس كه در باره كشور و مردم سوئد بپرسيد ..همگي به به و چهچه ميكنند .. ايا سوئد قهرماني دارد؟ يا توسط قهرماني افسانه اي به اين جايگاه رسيده ؟ احتمالا جواب منفي ست ! آنها با قهرماني ملتشان كه فقط با  دوري از خرافات و قوانين ضد بشري و ارزش گذاري براي هر فداکاری يا خرد ورزي شهروندانشان در راه آزدای كه مايهء سربلندي و ترقي سرزمينشان بوده است به اين جايگاه رسيده اند !
پيروز و پاينده باشيد !
پ-ن- 1 – دليل اصلي من براي درج اين مطلب در اينجا بيشتر اين بود كه اينروزها اين سوال اين دوستمان در محافل بسياري ابراز ميگردد ! و اكثرا با توجه به اثرات سوء قهرمان هاي دروغين اسلامي و رهبرانی که در اين 33 سال اخير، يك شبه امام و خدا شده اند  ... شديدا از ظهور قهرماني ضد مردم و ميهن ، هراس دارند و ترجيح ميدهند كه دخالتي در امور نكنند تا مبادا دچار مصيبتي شبيه فاجعهء سال 57 نشوند !
پاينده ايران و ايراني !

۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

تاريخچه حضور كمونيسم در ايران

کارل هاینریش مارکس فيلسوف و جامعه شناس آلماني  در قبل از جنگ جهاني اول ، به همراه فردريش انگلس ،( مانیفست کمونیست  )که مشهورترین رساله تاریخ جنبش سوسياليستي می‌باشد را منتشر کرد ! و تحولي عظيم در فلسفه تاريخ جوامع و انديشه جامعه شناسان  ايجاد نمود !  سوسياليسم كه همان اقتدار گرايي مردم يك جامعه ميباشد از نظر ماركس در سير تكاملي خود به كمونيسم يا حكومت كارگران كه تنها نيروي توليد سرمايه (سرمايه = كار متراكم ) ميباشند خواهد رسيد و وماركس با اعتقاد به جبر تاريخ اين روند اجتماعي را حتمي ميدانست و از آنجا كه خود نه تنها يك يهودي بلكه خاخام زاده نيز بود .. .. و پيش گويي كرد كه اولين كشوري كه دستخوش انقلاب سوسياليستي ميشود انگلستان خواهد بود و سپس امريكا و بعد آلمان و فرانسه .. و اصلا كلامي درباره روسيه و چين و امريكاي جنوبي و آسياي شرقي حرفي نزد .. چرا كه اين مناطق جامعه اي كشاورزي و غير صنعتي داشتند و هنوز سالها با گذر از جامعه بورژوازي (سرمايه داري ) و رسيدن به سوسيالسيم فاصله داشتند  ! و ميبينيم كه بر خلاف پيش بيني او اول روسيه ..سپس چند كشور اروپاي شرقي و بعد چين و چند كشور آمريكاي لاتين و چند كشور در آسياي شرقي چون كره (شمالي ) و كامبوج و ويتنام و .. پس از انقلاباتي خونين و هم وطن كشي هاي بي حساب به دامن سوسياليسم كه اكثر مردم در جهان آنهارا كمونيسم مينامند افتادند ! (در حاليكه خود اتحاد جماهير شوروي هم كه پرچمدار اين تحولات بود خودرا حكومتي سوسياليستي ميناميد و در قبال مطالبات مردم در رابطه با حقوق اجتماعي و اقتصادي خود ،مثل ظهور امام زمان ما ، ميگفتند : همه مشكلات ناشي از اين است كه ما هنوز در دوران سوسياليسم هستيم و با رسيدن به مرحله كمونيسم وارد بهشت خواهيم شد !
در حاليكه ديگر دول غرب از بخشي از نظريات سوسياليستي ماركس به نحو احسن در جهت تدوين قوانين مدني و بشري و سلب اختيارات از حاكمان مستبد و رفع تبعيضات اجتماعي و كوتاه كردن دست روحانيون از مصادر قدرت استفاده كردند بدون آنكه خوني از دماغ كسي بيايد ! (بحث كشتار فجيع و كثير كمونيست هاي آلمان و امريكا و اسپانيا طولانيست و توضيحات خودرا دارد كه در اينجا ميسر نيست ) .
سوسياليست ها ي غير افراطي كه خيال رسيدن به كمونيسم را نداشتند .. خدمات شاياني به ترويج عدالت اجتماعي در كشور خود داشته ودارند ! نه چون لنين كه از نظريات ماركس و انديشه هاي بي معناي خود ملغمه اي ساخت به نام ماركسيسم لنينيسم و بیش ازهفتاد سال نيمي از دنيارا به آتش انقلابات فرمايشي خود و نتيجتا انحراف مبارزات آزاديخواهانه مردمش كشاند و هم زمان هم  با تراژدي جنگ سرد بهانه سركوب آزاديخواهان را بدست حكومت هاي ستمگر داد !
اولين آثار ظهور كمونيسم در ايران در زمان رضا شاه بود كه شرح كامل آنرا در كتاب پنجاه و سه نفر (نوشته بزرگ علوي ) ميتوانيد بخوانيد !
حزب دمكرات آذربايجان به رهبري سيد جعفر پيشه وري و قاضي محمد در كردستان كه مستقيما از طرف استالين هدايت ميشدند دومين حضور كمونيسم درجامعه ايران بود كه تا مرز جدايي اين دو استان از ايران پيش رفت ولي در مقابل ارتش محمدرضا شاه شكست خورده و همه سران و دست اندر كاران شماره يك آن  به شوروي گريختند !
با راهي شدن رضا شاه به جزیره موریس ، و حكومت نوپاي پسرش محمدرضا شاه پهلوي و پس از جمع شدن بساط پيشه وري ، شوروي دست به هجومي دوباره به خاك ايران زد  ولي نه مثل بار قبل علني و آشكارا ، بلكه با اقتباس از ترفند هاي انگليس ، در مراكز و محافل مهم كشور نفوذ كرده و افراد زيادي را كه يا داراي تمايلات كمونيستي بودند يا ذاتا بي وطن و پول و مقام پرست بودند را به گماشتگي خود گرفت بخصوص در ميان روحانيت شيعه !
و به تدريج حزب توده ايران را كه مستقيما از كرملين دستور ميگرفت را توسعه داد ! (در جايي خواندم كه امام جمعه تهران در زمان شاه ،  سخت توسط حزب توده حمايت ميشد ) و ديديم كه دومين حركت آزادي خواهي ايرانيان بعد از مشروطه را حزب توده به دستور شوروي به چنان بلوايي مبدل كرد كه غرب از هراس تسلط شوروي بر ايران ناچاربه كنار گذاشتن دكتر محمد مصدق و سركوب آزاديخواهان شد ! ولي حزب توده با حمايت شوروي از هم نپاشيد و با داشتن عوامل نفوذي در بخش هاي مختلف ايران بالاخص روحانيون خودرا به صورت يك حزب مخفي حفظ كرد !
در كنار حزب توده جمعيت ها و سازمان هاي چريكي كمونيستي مختلفي از سال 1346 به بعد در ايران شكل گرفتند ، مثل جمعيت كمونيست هاي ايران ، سازمان چريك هاي فدايي خلق ، كوموله كردستان ، دمكرات كردستان ، سازمان خلق هاي تركمنستان . و تعدادي از سازمان ها و احزاب اسلامي هم كه با حكومت محمد رضا شاه مخالفت داشتند ولي براي اثبات عقايد خود اسلام را ناقص و نارسا و پر نقيض ميديدند ، بخشي از تئوري هاي ماركس را قبول كرده و با تكه پاره هايي از عقايد ناسيوناليستي دكتر مصدق ، مانيفست هايي براي خود تهيه نمودند كه چندان تفاوتي با مانيفست هاي سوسياليست ها نداشت ، كه همگي داعيه مبارزه براي برقراري آزادي و عدالت اجتماعي در ايران را داشتند ! و همه اين گروه ها درايران گروه هاي چپ ناميده ميشدند و در دنياي آزاد غرب نيز هميشه گروه هاي چپ وجود دارند .. مثل سوسياليست ها ، سوسيال دمكرات ها ، سوسيال مسيحي ها ...
ولي در آنجا حضور اين احزاب چپ به شكلي نوعي تقسيم وظايف اجتماعي ست نه گروهي كه قصد اغتشاش يا انقلاب داشته باشند .. مثلا هميشه اين سوسياليست هاي آلمان و فرانسه و انگليس بوده اند كه به مقابله تبعيض نژادي ..نئو نازيسم ... فشار بر حكومت براي توسعه خدمات اجتماعي و امور عام المنفعه و حمايت از اعتصابات سنديكاها و اتحاديه هاي كارگري در تلاش بوده و هستند .
من ضمن توضيح اينكه هيچ مخالفتي با حضور احزاب سوسياليست در ايران ندارم ، آرزو ميكنم كه كشور ما هم روزي برقرار شدن انديشه هاي نيك اجتماعي را كه ضامن سكولاريسم و تنوع آرا و مانع سيطره يك انديشه واحد باشدرا شاهد باشد !
پ-ن – 1- حزب توده تنها حزب و گروهي در ايران است که رهبرانش تنها به خاطر خوشايند اربابي چون شوروي تلاش ميكرد و به حق نميتوان حضورشان را بيش از اين تحمل كرد (يعني اكنون كه اكثر محورهاي قدرت كشور را در دست دارند ..از احمدي نژاد و دولتش گرفته تا اكثر سرداران سپاه )  ، الباقي حسابشان جداست ومن نه منكر رشادت ها و جانبازي هاي اسطوره اي چپ هاي ايران ميشوم و نه مخالفتي با حضورشان در فرداي ايران آزاد دارم !
پ-ن-2- اشتباهات چپ هاي ايران نه بيشتر از اشتباهات ديگر آزاديخواهان اين سرزمين در طول اين 1400 ساله بود ..نه كمتر ..
پ-ن-3- من خيلي تلاش كردم كه اين مطالب به درازا نكشد .. ضمن درخواست پوزش .. اعلام ميكنم كه مطالب گفته شده در فوق توسط من بر اساس محفوظات شخصي من از مطالعه صدها كتاب و مقاله در اين باره و در مقاطع زماني نا پيوسته بوده و امكان وجود اشتباهم بسيار است .. وبراي مطالبي كه جنبه تاريخي دارند به منابع معتبر رجوع كنيد !



۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

ایران و روسیه در دو قرن اخیر

امپراطوری روسیه قبل از سر کار آمدن تزاری ملقب به ایوان مخوف .. سرزمینی بود ملوک‌الطوایفی که نقش عمده‌ای در جهان نداشت ! یا قسمت اعظم سرزمین‌هایش مستعمره عثمانی بودند یا خود مختار ... و در قرون اخیر هم زیر مجموعه امپراتوری لهستان بود !
با ضعف حکومت عثمانی و اختلافاتی که در دربار و شاهان لهستان افتاد .. روسیه قدرت متمرکزتری گرفت و صاحب ارتش منظمی شد .. سپس به فکر دست‌اندازی به دیگر کشورها .. از جمله مستعمرات انگلیس بالاخص هندوستان افتاد ! برای رسیدن به هند نزدیک‌ترین راه ، خلیج فارس و برای رسیدن به این آب‌ها تنها راه ، عبور از ایران بود ! این قدرت گیری روسیه همزمان با روی کار آمدن آغامحمدخان قاجار بود که براحتی از عهده سپاه روسیه برمیامد .. او براحتی گرجستان و ارمنستان را به خاک ایران ضمیمه کرد (ایرانی که هنوز افغانستان و هجده استان جدا شده را شامل میشد) و روسیه جرات اظهار وجود در برابر او را نداشت !
بعد از افول اقتدار قاجار و نفوذ مستقیم انگلیس در دربار ایران ، روسیه هم قدم جلو گذاشت و با همدستی انگلیس کمر همت به نابودی و چپاول ایران بست . تا جایی که معاهدات ننگین گلستان و ترکمانچای را تحمیل کرد ، و به علت عدم اعتماد دربار ایران به تزارهای روسیه (به جز محمدعلیشاه) و همیشه یک قدم جلوتر بودن انگلیس در دربار ایران ، کینه و خصومت عمیقی از ایران و ایرانیان در دل روسها جای گرفت که البته ریشه‌ای استعمارگرانه داشت .. که منجر به دسیسه‌های بی‌پایان روسیه علیه ایران و ایرانیان شد ...! در مدتی که روسیه درگیر انقلاب و جنگ‌های داخلی خود بود .. تا حدودی از پرداختن به ایران دور بود ! ولی با آنکه به قول خودشان حکومت انتر ناسیونال و حمایت از خلق‌های جهان در آن شکل گرفت .. تبدیل به یکی از بزرگترین استعمارگران و سلطه جویان جهان شد .. و همسایه‌ای با دهانی گشوده برای بلعیدن ایران !
شکل گیری حکومت سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی بسیار شبیه تشکیل حکومت محمد و دنباله‌هایش و مسلمانان بود ! شعارهایی پوپولیستی و عوام فریبانه و ناقض کامل حقوق مدنی و آزادی‌های بشری برای شهروندانش ! سرکوب مخالفین به نام جاسوسان و عوامل سرمایه‌داری خارجی .. سانسور نشریات و دستگیری متفکرین و نویسندگان معترض و ناراضی و کشیدن دیواری به دور کشور و جدا کردنش از دنیا و بالاخره .... صدور انقلاب !
حزب کمونیست شوروی پس از تسلط بر کشور ، در کنار هدایت انقلابات کمونیستی در امریکای جنوبی - اروپای شرقی - آسیای شرقی ... به صرافت مناطق تحت نفوذ دوران تزاری افتاد ! و آمد سراغ ایران !
بلوای حکومت پیشه‌وری را در آذربایجان و کردستان راه انداخت ! و بعد از شکست عواملش توسط محمدرضاشاه و فرار آنها به خاک روسیه و اون اداها که بر خلاف معاهدات بین‌المللی برای خروج ارتش متفقین از ایران پس از پایان جنگ جهانی دوم درآورد ... به فکر ایجاد یک پایگاه دائمی و مخفی و منسجم در ایران افتاد .. و حزب توده را پایه‌گذاری کرد ! (باور کنید که حتی تایپ کردن این اسم کثیف حزب توده برام سخته) .. و با کپی کاری از سیاست‌های انگلیس .. سعی کرد در تمام قشرهای جامعه عوامل نفوذی داشته باشد و آن زمان سه قشر عمده در ایران حضور داشتند .. دربار - ارتش - روحانیت ! شاید تعجب کنید رژیمی که دین را تریاک توده‌ها میدانست و تمام کلیساهای روسیه را تبدیل به انبار غلات کرد .. یکی از حامیان درجه یک روحانیون ایران بشود !
از آن پس حزب توده موظف شد که هر رژیم یا نهضتی که در جهت منافع و استقلال و سربلندی ایران روی کار آمد ، با کمک روحانیون سرسپرده و مواجب بگیر .. سرنگونش کند !
آنچه که در مذاکرات سفرای انگلیس و امریکا و وزارت امور خارجه این دو کشور در قبل از کودتای 28 مرداد میبینیم .. مخالفت با مصدق نیست .. بلکه ترس از نفوذ و قدرت گیری حزب توده است ! حزب توده بین آیت‌اله کاشانی و مصدق اختلاف انداخت .. برای اشتباهات مصدق هورا کشید .. و سپس به حمایت از مخالفت کاشانی با مصدق پرداخت .. پس از 28 مرداد .. بسیاری به روسیه گریختند و تعدادی مجازات و برخی نیز از طرف شاه بخشیده شدند و حتی در حکومت به مقامی دست یافتند .. ولی چه کسی فراموش میکند که 2 بار به جان شاه سوء قصد شد؟ آنهم توسط اعضاء حزب توده که در ارتش بودند !
با روند رو به رشد ایران به رهبری شاه و حمایت‌های امریکا و بالا رفتن بهای نفت خام .. حزب توده که خود را هم منفور جامعه و هم نومید از رشد میدید .. عزم را جزم کرد که نمودارهای ترقی ایران را با شایعات بی اساس خفیف کند .. برای هر پیشرفتی که ایران میکرد یک عیب و ایرادی میتراشید ! با نگاهی به موضع گیری‌های روحانیون و حزب توده در مقابل اصلاحات عظیم و مترقیانه شاه در کشور ، دچار حیرت میشویم که اعتراضات هر دو، در یکسو بوده‌اند .. روحانیت و حزب توده !!!
در زمان اوج گیری مطالبات سیاسی مردم از رژیم شاه (حرفی از مطالبات اجتماعی و اقتصادی در میان نبود).. حزب توده با استفاده از عوامل نفوذی خود که در میان تمامی جمعیت‌ها و سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی داشت .. شعارها را به سمت سرنگونی رژیم هدایت کرد .. و اگر اینک ایرادی به مجاهدین و فدائیان و نهضت آزادی ها و جبهه ملی‌ها وارد است باید گفت که دو گروه اول مشتی جوان خام و پرشور بودند و دو گروه بعدی تحت تاثیرعوامل نفوذی و مخفی حزب توده در درونشان بودند !
و جالب است بدانید که سکان تمامی این اتفاقات یعنی سرنگونی رژیم شاه و روی کار آمدن خمینی در دست  این 4 گروه بود . ولی بی‌خبر از آنکه قطب نمای این سفینه با دست حزب توده تنظیم میشد !
وقتی مهندس مهدی بازرگان در نامه‌ای به خمینی نوشت که : تو میخواهی با راه دادن ما به مجلس برای خود در داخل و خارج ایران آبرویی دست و پا کنی و من تن نمیدهم و نام این تن دادن را حيات خفيف خائنانه میگذارم .. و جرقه‌های بیداری از هر سوی ایران نسبت به دامی که خمینی برای تمام گروه‌های سیاسی پهن کرده بود هرروز بیشتر میشد .. خمینی ، اول نهضت آزادی و سپس تمامی احزاب و سازمان‌های سیاسی را منحل كرد و ضاله اعلام نمود ! و چه وقیحانه حزب توده اعلام کرد که ما امام خمینی را به عنوان رهبر بلا منازع ایران قبول داریم و خودمان حزبمان را منحل اعلام میکنیم !!! ولی کدام انحلال ؟ بستن چند دفتر علنی ؟ و سپس هجومی چندش‌آور برای بیعت با خمینی و نفوذ هرچه بیشتر در حکومت جمهوری اسلامی ؟
و چنین کردند .. و به یاری خمینی شتافتند برای سرکوب تمامی ناراضیان و معترضین ! و چه سازمانی بهتر از حزب توده میتوانست این کار را انجام دهد ؟ حزبی که دستوراتش مستقیم از شوروی میامد .. کشوری که آن زمان 60 سال سابقه و تجربه سرکوب مخالفین را داشت .. و استاد این کار بود .. یعنی برچسب زنی .. نمایشات تلویزیونی اعترافات متهمین .. سرکوب .. شکنجه .. اعدام‌های مخفیانه و فله‌ای .. هر معترضی را جاسوس اجنبی نامیدن .. مردم را تشویق و محکوم به زندگی محقرانه کردن و خود در بالاترین سطح رفاه زیستن !
حزب توده راهی را رفت که از شوروی دیکته میشد و اکنون توسط روسیه فعلی که به دنبال کسب منافعی که زمانی شوروی داشت میباشد ... و این راه پلکانی بود که لنین و استالین و برژنف و... آن را پیموده بودند ... فریب و دروغگویی هر روزه .. و میدان دادن به بخشی از حکومت برای مدتی کوتاه تحت عنوان اصلاح طلب تا راه برای خودي ها كه جز اعضاء حزب توده يا سر سپرگان آن نبودند  باز شود .. کسانی که نه از دروغگویی شرم دارند .. نه از کشتن مردم ...! و در چپاول اموال ملی هنرمندانی درجه یک هستند .. یعنی ملاها یا تخم ملاهاي توده اي !
و تصور نکنید که حکومت فعلی احمق‌هایی هستند که فقط به سمتی که قطب‌نمای حزب توده نشان میدهد میروند !! نه !! اینها از رییس دولت گرفته تا رهبر .. تا سرداران سپاه .. همگی اعضاء ثابت حزب توده و مورد اعتماد روسیه هستند !
پ-ن-1- اگر ابهاماتی در گفته‌هایم هست به خاطر تلاش برای خلاصه‌گویی بود !
پ-ن-2- و از واضحات است که چک و چانه زنی غرب با روسیه بر سر ایران .. نه به خاطر چند موشک یا چند کامیون بنزین است .. روسیه اکنون حساس‌ترین گلوگاه حکومت ایران را توسط حزب توده در دست دارد .. و از این بابت برای غرب شاخ و شانه میکشد ! ظاهرا آخرین مذاکرات غرب با روسیه بر این محور بوده که : فکر نکن به این سادگی میگذاریم که ایران را ببلعی !
پ-ن-3- و آن حلقه گم شده که امریکایی‌ها میگویند ما نفهمیدیم که چگونه حکومت شاه سرنگون شد .. چیزی جز حضور پرنفوذ حزب توده در میان روحانیت ایران نبود !

۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

سامانهء بي سر و سامان حكومت 32 ساله :

من در جریان تلاش برای تنظیم پیش‌نویس قانون اساسی ... به فکر این افتادم که قوای سه‌گانه کنونی چگونه سامانه‌ای یا چارچوبی دارند ، و با کمال تعجب دیدم که ما نه تنها مشکلمان مجریان قوانین نیستند .. بلکه بهترین قانون اساسی دنیا را هم در سامانه و چارچوب فعلی نمیتوان پیاده و اجرا کرد ... و اینها در این 32 سال چه شکری خورده‌اند با این دستگاه‌های بی در و پیکر اداری ؟ و این بی‌شرح وظایف بودن تمامی نهادهای دولتی و غیره و .. البته متوجه هستم که برای غارت و چپاول نیازی به سیستمی منظم و ارگانیک و تعریف شده نیست ! به هر حال پس از صرف ساعتها وقت و تلاش تا مرز غش کردن .. یک سامانه‌ای جهت قوای سه‌گانه و ریاست جمهور و مجلسین که حدوداً باید در چارچوبی شبیه این ، مملکت را اداره نمایند تهیه کردم .. هرچند ناقص باشد و معیوب در مقابل آنچه که اینها دارند اوج تکامل است و بی عیبی !!!
من لینک فعلی سامانه دولت را با نام سامانه دولت .. و آنچه که خودم تدوین کردم به نام سامانه نوین در قسمت مقالات گذاشته‌ام که میتوانید مطالعه کنید .

پ-ن-1- دقت در شرح وظایف قوای سه‌گانه و رئیس جمهور (که من فرض را بر ریاست دولت توسط نخست وزیر گذارده‌ام) میتواند کمک شایانی برای نوشتن این پیش‌نویس که با نیازهای جامعه ما منطبق بوده و مانع هرج و مرج در فرداها و اتلاف سرمایه‌های ملی باشد !
پ- ن - 2 - بايد ياد آوري كنم كه : اين سامانه بر اساس حكومتي كه دولت حق هيچگونه مالكيتي بر اموال ملي و شركت در امور اقتصادي و تجاري ندارد طراحي شده است !