۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

اسلام در ايران

پس از حمله اعراب به ايران ،از بين ايرانيان ،  افراد و گروه هاي مشخصي جهت رسيدن به اهداف خود ، از جمله سرنگوني كامل سلسله ساساني ، اعراب را ياري كردند و در توسعه تصرفات اعراب خائنانه به آنها كمك نمودند ...   به اين اميد كه اين اعراب فقط ابزاري هستند براي سرنگوني سلطنت ! و به جهت بدوي بودن خود ، بزودي يا ايران را براي ايشان ميراث گذارده و ميروند ، يا از ايشان تقاضاي مديريت كشور را ميكنند .... و اين محاسبات كاملا اشتباه ، عاملي براي تغيير مسير تاريخ ايران و ايرانيان شد ! اين خائنين با بي خردي محض ، به بيابان نشيني و بي سوادي اعراب توجه كردند و به كتابي كه در دست داشتند دقت كامل نكردند ! كتابي كه در دل خود ، بهشت و جهنم داشت ... جهاد داشت .... قوانيني سخت براي هر كه مسلمان نبود داشت ... و به زباني سخن ميگفت كه براي اعراب شيرين و خيال انگيز بود ....زبان شمشير ...... و پر از وعده هاي دلچسب براي برخورداري از خوردن و سكس و تنبلي .. براي اين دنيا و آن دنيا .. !
ثروتمندان طبق معمول با پيشكش ها به استقبال رفتند و قبول اسلام نمودند و اهل بيت و خدمتكاران و رعاياي خودرا نيز به اسلام در آوردند ..... و اعراب هم  كما كان به كشتار و تجاوزو اسير گيري از ايرانيان در شهر هاي مختلف ادامه دادند ..تا آنجا كه به مرور جاي پاي سفت نمودند و با يافتن سرزمين چون بهشت ايران ، بيشتر به منافع مسلمان بودن خود پي بردند و عيش و عشرت ها نمودند و خودرا در بهشت موعود احساس ميكردند ..... و چنان رفت كه بيشتر ايرانيان ميدانند !
سايه شمشير اعراب بر سر ايرانيان از همان لحظه نخست ايشان را به گواهي دادن به گرويدن به اسلام واداشت ... در حالي كه بخوبي ميدانستند كه آنچه كه به عنوان دين نوين و آزادي بخش بديشان معرفي ميكنند ... نه از آزادي نشاني دارد .. نه در برابر فرهنگ ايشان حرف تازه اي براي گفتن ..ونه بهشت آن
 جذابيتي براي كساني كه در ايران متمدن آنروز ميزيستند داشت !
ولي در بزنگاهي گير افتاده بودند كه مسئله اصلي جان بدر بردن از تيغ ستمگر اين بيابان نشينان بود و حفظ جان خانواده ....
البته بسياري گريختند ...وبسياري نيز به مبارزين و مقاومين عليه حمله اعراب پيوستند .. غافل از اينكه آنچه محمد در كتابش به قبيله خودو ديگر مسلمانان توصيه كرده بود چون دستور ساخت محكم ترين چسب هاي دنيا بودبراي چسبيدن   به هر چه كه بدست مياورند ... از طرفي اعراب مردمي بيابان نشين و ساده ضمير بودند و به تبع آن يا چيزي را نميپذيرفتند .. ويا اگر ميپذيرفتند با تمام وجود به آن ايمان مياوردند ! در مقابل ، ايرانيان كه تركيبي از اقوام مختلف بودند و داراي مذاهب گوناگون و كم تحمل در قبال تفكري مغاير با باورشان ... و تمرين يك دوره طولاني تقيه و پنهان كردن عقيده خود در برابر فشار حكومت ساسانيان كه دين زرتشت را دين رسمي كشور و بقيه مذاهب را غير قابل قبول اعلام كردند و در اواخر سلطنت خود به جرم زرتشتي نبودن سرهاي بسياري را به باد دادند و اموال گزافي را مصادره نمودند .... از اين رو تظاهر ايرانيان به قبول مسلك اعراب ... عملي نو و بي سابقه نبود و بسياري اينچنين كردند و شالوده  تزوير و تظاهر و عافيت طلبي ايرانيان از همانجا پايه گذاري شد ... خلافت از بني اميه به بني عباس رسيد ... و چيزي عوض نشد ! نه معتبر شناختن ايرانيان ...نه دست كشيدن مردم از تظاهر به مسلمان بودن .... وگروهي از ايرانيان هچون خاندان برمكي در دربار اعراب جايگاهي پيدا كردند ..البته در لباس مسلماناني مومن و خاشع در برابر خليفه و جانشين محمد !
مطالعه تاريخ آن دوران نشان ميدهد كه خلفاي عباسي بخوبي از اين تقيه و تظاهر ايرانيان به مسلماني مطلع بودند .. ولي براي آنها مسلمان بودن يا نبودن ايرانيان اهميتي نداشت و آنها با ثروت ها و نعمت هاي خاك ايران كار داشتند و همانطور كه هيچگاه به خادمين ايراني تبار خود اعتمادي نميكردند .. وبا كوچكترين شكي بدست جلاد ميسپردنشان ! از طرفي اعراب تنها خودرا مسلمان ميدانستند و به بقيه ملت ها به چشم اسراي جنگي مينگريستند .. و بعد ها هر كه به عربي سخن ميگفت يا شجره اي عربي داشت در دستگاه ايشان قربتي خاص مي يافت
غرض از اين تطويل كلام ... روشن كردن وضعيت مسلماني ايرانيان در اين 1400 سال است ... حماقتي كه ايرانيان با اين تظاهر جان خودرا رهانيدند ولي ... تمدن و فرهنگ عظيمي را براي زنده ماندن خود فديه دادند ....
و چه بي نتيجه ؟!!! تا آخرين روزهاي حيات آخرين خليفه كه بدست هلاكوخان مغول كشته شد ... هيچگاه حكومت ها و ملل عرب مسلماني ايرانيان را برسميت نشناختند ! و حق هم داشتند ! آنچه كه ايرانيان به نام شرع اسلام باور داشته و بدان عمل ميكردند و ميكنند ... ملغمه اي بود از آيين ها و مذاهب زرتشتي ... مزدكي .. مانوي ... بودايي ...يهودي ... مسيحي و اسلام ! 
جهان اسلام با كشورگشايي عثمانيان توسعه يافت و ملل و اقوام متنوعي به اين آيين درآمدند و اكنون در زمره مسلمين شناخته ميشوند .. الا ايران ! درنظر  اكثريت قريب به اتفاق مسلمانان جهان ايرانيان رافضي و مجوس و خارج از اسلام بودند و هستند
در سال  1956 شيخ محمد تقي قمي به مصر و الازهر قاهره رفت و با كمك چند تن ديگر از فقها و علماي شيعه جمعيت تقريب المذاهب را براه انداخت  (1958) و بعدها با كمك چند تن ديگر از فقها و مراجع شيعه به تبليغ ان در مصر و انتشار هفته نامه رسالت اسلامي پرداخت ..تا در حدود پنجاه سال پيش يكي از مفتيان جامعه الازهر ، يعني شيخ محمد شلتوت  را راضي كرد تا فتوي بدهد كه مذهب شيعه اثني عشري از مذاهب اسلام و گرويدن اهل سنت به آن خالي از اشكال است  (1341 شمسي)!
وي اين فتوي را خيلي محتاطانه داد و جمعيت اخوان المسلمين با آنكه اكثرا اهل سنت بودند از اين داستان حمايت كردند و از همانجا پايه هاي حكومت اسلامي ايران بنياد شد ! ولي علماي اهل سنت به سرعت موضع گرفته و اين فتوي را نوعي تلبيس خواندند و جامعه سني جهان هم زير بار اين فتوي نرفت ! و خميني در سال اول انقلاب خطاب به مسلمين جهان بخصوص اعراب گفت كه ما شيعه ها و شما سني ها در اسارت حكومت ها بوديم و اكنون كه ما آزاد شده ايم بيشتر اثبات خواهد شد كه شيعيان خارج از اسلام نيستند ..ولي خيلي زود جنگ با ايرانيان سني مذهب را آغاز كرد وبعد از او هم ، همچنان فشار بر سني مذهبان ادامه دارد !
و اكنون مسلمانان چنان دلخوني از ايرانيان دارند كه در كمين فرصتي براي نابودي ايران هستند و كشور مارا از يك طرف پان توركيسم كه تركيه راه انداخته و از طرفي سني هاي كشورهاي همسايه در خطر تجزيه و حتي نابودي قرار داده اند !
پ-ن-1- براي آنكه دريايبد كه اكنون اعراب و مسلمانان جهان چه نگاهي به ايران و ايرانيان دارند كافي است اگر عربيتان خوب است اين اسم را سرچ كنيد(شيخ شلتوت ) تا با كابوسي به نام هجمه افكار جهان اسلام بر عليه ايرانيان روبرو شويد
پ-ن-2- جالب اين است كه با عنوان مخالفت با  شيعيان ، به نقد و بحث و كامنت گذاري در سايت ها وو بلاگ ها ميپردازند ولي اكثرا به ضديت با ايرانيان ميپردازند و كمتر ديدم كه اشاره اي هم به شيعيان عراق يا لبنان بكنند

۴ نظر:

مسعود گفت...

درود روزبه عزیز

اصولا نه در زمان تازش مسلمانان در 14 قرن پیش و نه امروز درد و مشکل اعراب با ایرانیان درد دین نبوده. من نژاد پرست و فاشیست نیستم ولی تاریخ نشون داده که اعراب هیچگاه دوست ایرانیان نبودن.
جمال عبدالناصر همون کسی هستش که همه عربها بهش افتخار میکنن. اون یک ضد ایرانی واقعی بود و مخالفین رژیم پهلوی رو آموزش چریکی می داد.
اسلام از روز نخست هم برای کار و کاسبی به وجود اومد و آخرت و این چرندیات بهانه بود و امروز هم اسلام فروشان داخلی و هم مدعیان عرب آن درد اسلام ندارن. درد یک گروه پول و قدرته و درد دیگری یک کینه ای هستش که از ما دارن چون ما تنها کسانی بودیم که عرب نشدیم و تنها قیامهایی که علیه تازیان شد در ایران بود.
من یک بار دیگه هم در جایی دیگه گفتم. اینکه فکر کنیم عربهای امروز فرق دارن خیلی ساده انگاریه. اون فرهنگ اصولا چنین انسانهایی تربیت میکنه.

پیروز باشی. پاینده ایران و ایرانی

نوشین گفت...

گرفتاریهای مارا خوب نوشتی روزبه جان داغ دل ما تازه شد

مدير وبلاگ گفت...

با درود و شادباش نوروز باستاني به نوشين و مسعود گرامي ....
اين پست مقدمه اي ست تا در پست بعدي مسئله نياز اورژانسي ايرانيان به حمايت از رضا پهلوي و برقراري يك پادشاهي مدافع ايرانيت ايران و در سايه يك ناسيونالسم قدرتمند و يكپارچه به مقابله جهان ترك و عرب رفتن است كه قصد بلعيدن يا نابود كردن مارا دارند ... ايا شما راهي جز اين براي فرداي ايران كه بساط اسلام بكلي از ايران جمع شده و بهانه خوبي بدست عرب ها ميدهد ، براي ارائه داريد؟

مسعود گفت...

درود روزبه عزیز

من هم در حال نوشتن مطلبی پیرامون نیاز جامعه ایران به فعالیت سیاسی بیشتر و وسیع تر شاهزاده رضا پهلوی و حمایت جامعه ایران از او هستم و امیدوارم به زودی تمام شود و در وبلاگ بگذارم.

پیروز باشی. پاینده ایران و ایرانی